Colors Of The Wind

از بین آهنگهایی که گوش میکنم این یکی رو خیلی دوست دارم. موسیقی و شعر قشنگی داره

نتونستم در اینترنت پیداش کنم به همین دلیل فایلش رو خودم آپلود کردم.

Vanessa Williams
Colors Of The Wind

You think you own whatever land you land on
The earth is just a dead thing you can claim
But I know ev'ry rock and tree and creature
Has a life, has a spirit, has a name

You think the only people who are people
Are the people who look and think like you
But if you walk the footsteps of a stranger
You'll learn things you never knew you never knew

Have you ever heard the wolf cry to the blue corn moon
Or asked the grinning bobcat why he grinned ?
Can you sing with all the voices of the mountain ?
Can you paint with all the colors of the wind ?
Can you paint with all the colors of the wind ?

Come run the hidden pine trails of the forest
Come taste the sun-sweet berries of the earth
Come roll in all the riches all around you
And for once, never wonder what they're worth

The rainstorm and the river are my brothers
The heron and the otter are my friends
In a cirle, in a hoop that never ends

Have you ever heard the wolf cry to the blue corn moon
Or let the eagle tell you there he's been
Can you sing with all the voices of the mountain ?
Can you paint with all the colors of the wind ?
Can you paint with all the colors of the wind ?

How high does the sycamore grow ?
If you cut it down, then you'll never know

And you'll never hear the wolf cry to the blue corn moon
For whether we are white or copper-skinned
We just sing with all the voices of the mountain
Need to paint with all the colors of the wind
You can own the earth and still
All you'll own is earth until
You can paint with all colors of the wind
  

این روزها هم امتحان کنکور بود امیدوارم همه کنکوریها موفق باشند مخصوصا مهشید جون و خاطره عزیزم 

حرفهای در هم .........کوچ بنفشه های مهاجر

آخرین پست سال 84 در حالیکه کمتر از یک هفته به تحویل سال مونده

فردا شب یه مسافرت خیلی خوب در پیش داشتیم که خیلی خنده دار به هم خورد (قابل توجه فلفلی جون) چند ماهی بود که منتظر این مسافرت بودم البته بین خودمون بمونه از اینکه قرار بود سال تحویل خونه نباشم یه جورایی ناراضی بودم به هر جهت ایندفعه جدی جدی طلبیده نشدیم !! البته نه اینکه ناراحت باشم ......چون مطمئنم حتما یه مصلحتی بوده .......مسافرت خوبی میشد........اما نتیجه دیر به هم خوردن این مسافرت این بود که حالا اگر بخوایم جای دیگه ای بریم محل اقامت پیدا نمیشه! فقط یه جا میمونه انهم تهران ......وقتی فرخنده فردا میرسه اینجا.......من تهران میخوام چی کار! تازه ترجیح میدم تا حداقل تا سوم همینجا باشیم چون عمه ام قراره حلوا ( یا به قول شما شله زرد ) درست کنند و دوست دارم باشم.

دیشب خوش گذشت؟ چقدر بلا سر خودتون و بقیه آوردید؟

پارسال چهارشنبه سوری تهران بودم با اینکه از محدوده کوچه پسر خاله ام جلوتر نرفتیم ولی خوش گذشت.....گرچه گوش درد گرفته بودم!

امسال صبح بیرون بودم (کار داشتم) ولی طرف عصر میخواستم خونه بمونم که نشد.....طرفهای 7 توفیق اجباری بیرون رفتیم حضور پر شور بنز الگانس در هه خیابونها دیده میشد! البته شهر ما هیچ موقع مثل تهران نمیشه معمولا شلوغی چهارشنبه سوری محدود میشه به محلهای خاصی که چندان دور از خونه ما نیست. شب یه سر رفتم پشت بام از همه طرف صدای ترقه شنیده میشد وقتی می خواستم بخوابم پنجره ام باز بود.......صدا بیشتر شبیه تیر اندازی بود که این من رو یاد یه شبی انداخت که نمیخواستم به یاد بیارم29 و 30 خرداد82........شبهای بدی بود.

یه موضوع نه چندان مهم دیگه:

خسته شدم از اینکه مرتب باید به همه جواب بدم چرا کنکور فوق شرکت نکردم!

_ کنکور چطور بود؟ خوب دادی؟

_ کنکور؟ اون رو چند سال قبل دادم تازه قبول هم شدم!( خوشم میاد طرف با این حرف من جدی میره سر کار!)

_ نه بابا کنکور ارشد منظورم بود چقدر پرتی!

_ کنکور ارشد؟ کی گفته من شرکت کردم!

_ مگه میشه؟ چرا؟؟؟؟؟؟( دقت کردید یه مدته شرکت در کنکور ارشد هم مثل کارشناسی شده فریضه واجب الهی!)

_ همینجوری! ( معمولا با همین یک کلمه طرف از میدون به در میره و حرف رو عوض میکنه البته دلیلش اون کلمه نیست نگاهی هست که همراهشه!)

 

کوچ بنفشه ها

در روزهای آخر اسفند

کوچ بنفشه های مهاجر زیباست

در نیمروز روشن اسفند

وقتی بنفشه ها را از سایه های سرد

در اطلس شمیم بهاران

با خاک و ریشه ـمیهن سیارشان ـ

در جعبه های کوچک چوبی

در گوشه خیابان می اورند

جوی هزار زمزمه در من می جوشد:

ای کاش...

ای کاش...

ای کاش آدمی وطنش را

مثل بنفشه ها ـ در جعبه های خاک ـ

یک روز میتوانست همراه خویش ببرد

هر کجا که خواست

در روشنای باران

در افتاب پاک

* شفیعی کدکنی*

                     عیدتون پیشاپیش مبارک

تو را من چشم در راهم

خیلی سخته وقتی فکرهای درهم و مختلف داری بخوای همه رو بنویسی...فکرم برای نوشتن کار نمیکنه!

باز اسفند بوی بهار، بوی تازگی، تراوت ، بوی خونه تکونی، جوانه زدن درختها ،برگهای تازه و سرخ گلها ، عطر شببو و از همه مهمتر بنفشه های بهاری الان همه جای شهر ابتدای بلوار ها بنفشه های رنگارنگ کاشتند امسال هم مثل همه سالهای دیگه توی خونه هم بنفشه کاشتیم البته از پاییز کاشتیم که حالا خیلی خیلی قشنگ شدند نگاه کردن به بنقشه ها همیشه بهم زندگی میده. اسفند رو خیلی دوست دارم شاید به خاطر 7 اسفند 73! شاید به خاطر...

صبحی با نعیمه رفته بودیم پیاده روی هوا عالی بود .

موضوع مهمتر: سمیه جون تولدت مبارک

دیروز خدایی باعث خیر شدی که بعد مدتها دور هم جمع شدیم در پاتوق همیشگی . من عاشق بیرون رفتن بدون برنامه هستم.

دیروز بهت گفتم که تولدت رو جهانی میکنم.

الان به فرخنده زنگ زدم دلم خیلی خیلی براش تنگ شده .

دقت کردید یه مدته بی سرو ته وبلاگ مینویسم! کتاب زهیر پائولو کوئلیو رو خوندم خیلی خیلی قشنگ بود جمله های قشنگش رو انتخاب کردم که مثل بقیه کتابها بنویسم حالا تا کی وقت کنم تایپ کنم با خداست! احتمالا بعد عید.

دفتر شعرم رو باز کردم دفتری که از اسفند 81 تا حالا نیمه تموم مونده و این شعر به چشمم خورد.

 

تو را من چشم در راهم شباهنگام

که می گیرد در شاخ سایه ها رنگ سیاهی

وز آن دلخستگانت راست اندوهی فراهم

تو را من چشم در راهم

شباهنگام

در ان دم که بر جا دره ها چون مرده ماران خفتگانند

در آن نوبت

که بندد دست نیلوفر به پای سرو کوهی دام

گرم یاد اوری یا نه،

                     من از یادت نمی کاهم

                                        تو را من چشم در راهم

"نیما یوشیج"